جایگاه قمرالملوک وزیری در آواز ایران

جایگاه قمرالملوک وزیری در آواز ایران
  • تاریخ ایجاد: 30 آذر 1402

قمرالملوک وزیری، ماه بانوی آواز ایران

نام قمر در ذهن چند نسل از مردم ایران با دو چیز آمیخته است: اولی «حاتم طائی»صفت بودن و انسانیت اوست و دومی قدرت کم نظیر او در اجرای آواز ایرانی، و این که میدانست چگونه حس آمیزی کند و هنر آواز ایرانی را به شکلی نشان دهد که هم خواص بپسندند و هم مردم لذت ببرند. این صفت بارز هنرمندان بزرگ قدیمی بوده و هست.

زمانه با قمرالملوک وزیری به طرز دیگری بازی میکرد هم زندگی اش جنجالی بود هم آثارش و هم مرگش؛ برخلاف سید علی اصغر، طاهرزاده، امیر قاسمی و خیلی های دیگر که اصلاً چنین سرنوشتی نداشتند.

قمر، فراگیرتر بود؛ هم به خاطر زبان فارسی و لهجه ی تهرانی اصیل و شیرینی که دارد و هم به خاطر نقش سیاسی ـ اجتماعی ای که در اواخر دوره ی قاجار و اوایل پهلوی ناخودآگاه به عهده گرفته بود.

قمرالملوک وزیری (۱۲۸۲-۱۳۳۸) به طور مستقیم استاد آواز نداشت. او زاده و پرورده ی عصر موسیقی دانان نسل درویش خان است چرا که همکار اصلی، اولین استاد دائم و همه ی همکاران او یا از یاران درویش خان بودند و یا از شاگردان او.

در این جا بلافاصله نام نی داوود بزرگ به ذهن متبادر میگردد که هم حق استادی و هـم حـق اشتهار به گردن او دارد. قمر از استاد مرتضی نی داوود نه تنها هنر را، بلکه انسان دوستی و سلوک اجتماعی و ادب و پاکی را نیز آموخت.

شاید خیلی ها ندانند که قمر، شاگرد آواز نزد نی داوود نبود و نزد هیچکس دیگر هم. او فقط ردیف موسیقی سازی، ضربی ها، تصانیف و جواب آواز را نزد مرتضی خان فرا گرفته بود؛ نی داوود (همکار اصلی و استاد قمر در موارد ذکر شده و بهترین شاگرد درویش خان) ارسلان درگاهی (استاد تار و سه تار و شاگرد درویش)، مرتضی محجوبی (که ردیف عالی را به طریق انتقالی ـ از تار به پیانو ـ نـزد درویش مشق کرد)، حسین خان یاحقی (او نیز ردیف عالی را ـ از تار به کمانچه و ویولن ـ نزد درویش آموخت)، موسی نی داوود و خیلی های دیگر از همکاران قمر، همه از شاگردان درویش خان بودند.

موسیقی این بزرگان نوع جدیدی از موسیقی سنتی بود که درویش خان بنا به ذوق خود در آن ابتکاراتی به خرج داد و لزوماً مانند موسیقی سنتی دوره ی آقاحسین قلی و میرزا عبدالله نمی توانست باشد این تغییر همه جانبه بود و از آنجا که، هم منطبق با نیازهای زمانه بود و هم ریشه ی عمیقی در سنت هنری قدیم داشت، سخت مورد استقبال قرار گرفت؛ به خصوص ترانه و تصنیف و پیش درآمد رشد به سزایی کرد.

قمر، آواز و نشاندن شعر بر موسیقی و به خدمت گرفتن شعر در موسیقی و تحریر و تکیه و اشاره و درآمد و فرود و خلاصه همه چیز را غیر مستقیم آموخته بود. صفحات استاد طاهر زاده را که شاید بیست سالی با او فاصله داشت و هنوز میشد صفحاتش را بدون خدشه و خرابی گیر آورد، دائماً میشنید.

قمر از طاهرزاده آموخت و چه خوب هم. امروز وقتی آواز هردوشان را میشنوی و بر کرسی مقایسه می نشانی، میبینی تا چه حد به هم نزدیک اند و راوی صادق زمانه ی خویش اند. طاهرزاده در آن زمان، به صورت حدی برای سنجش درآمد و قمر تنها کسی بود که اگر به حد طاهر زاده نرسید اما بسیار بیشتر از دیگران به حریم صحت و اصالت او نزدیک شد.

هیچکس به پایه ی قمر در این موضوع نرسیده و این چیزی است که حتی خود خواننده ی فقید (استاد طاهرزاده) ـ طی همان جمله ای که مرحوم خالقی از قول او در کتاب سرگذشت موسیقی نوشته است: «تنها کسی که مثل من میخواند» ـ به آن اذعان داشت و می توان به جرأت گفت که در حال حاضر، قمر حد سنجش های ما برای موسیقی آوازی شده است.

آن هایی که در حال حاضر مشغول تعلیم آواز ایرانی هستند، می دانند و می بینند که صدای قمر، بین نوارهای قدیمی، پرشنونده ترین و محبوب ترین هاست. آوازها و تصانیف قمر به همراه تار استاد نی داوود، کمانچه ی حسین یاحقی، پیانوی استاد محجوبی و ضرب رضاخان روانبخش، صرف نظر از جنبه های آموزشی آنها (به خاطر درصد بالای خلوص و وفاداری شان به سنت های هنری موسیقی ایرانی)، لذتی پاک و فیاض است که حدی ندارد و تکرارشان نه تنها ملال آور نیست، بلکه هر بار که شنیده شوند، تازه تر از پیش است.

تکرار صدای قمر مثل تکرار فصل هاست که یکنواختی را در آن راه نیست. قمر به طور غریزی و حسی به جانمایه و طپش درونی ماهیت ردیف دست یافته و در مقام خود، نه تنها مقلد صرف طاهر زاده نیست، بلکه لحنی انحصاری و احساسی ویژه دارد که برای دیگران غیر قابل تقلید است.

متأسفانه نه تنها نسل ما، بلکه نسلهای پیشین هم نتوانستند به طور گسترده و فراگیر از صدای او فیض ببرند. صفحاتش در همان دوران حیات او و رواج آنها، گران قیمت بودند و حتا اقدام انسان دوستانه ی او بابت صرف نظر کردن از دستمزدش برای ارزان تر تمام شدن صفحات و فراگیر شدن آنها، مثمر ثمر نیفتاد. کمپانی ها بیشتر به سود خود می اندیشیدند تا به قلب پاک و مهربان زنی که برای مردمش میخواند و بعد از هر کنسرت پول هایش را مشت مشت مانند پاره های کاغذ بر سر همان مردم پخش میکرد. قمر «ناز پرورد تنعّم» نبود و از میان دریای فقر همان مردمی برخاسته بود که شهریور ۱۳۳۸ را در سوگش به اشک و آه کشاندند.

او بزرگ بانوی آواز ایرانی بود که ایثار و محبوبیت عظیم را با اصالت در هنر و صداقت در شخصیت با هم داشت و از همین روی است که شخصیت اش بیشتر از آوازش زبانزد است و خواهد بود. حیف که نسل های بعد از قمر، از او بیشتر داستان و روایت شنیده اند تا صدا و آواز. صفحاتش کمیاب اند و آن چندتایی که در نوار ضبط شده اند، فاقد آن ویژگی های لازم اند که صدای او را درست و پاکیزه به گوش برسانند.

 

ردیف دانی قمرالملوک

ردیف، اصل و اساس موسیقی ایرانی است. تمام موسیقی دانان ایرانی چه آنهایی که دربست مفتون سنت موسیقی قدیم بودند و چه آنها که هر نوع نوآوری را مجاز می دانستند و چه گروه های بینابین، معتقد بودند و هستند که ردیف را باید تمام و کمال فرا گرفت؛ وگرنه مایه ی کافی برای کار در موسیقی و خلاقیت در آن، موجود نخواهد بود.

یکی از علل توفیق قدما، عشق آنها به ردیف و تکرار دائم آن بود؛ تکرار اندیشمندانه ای که نه تنها ملال آور نیست، بلکه بیدار کننده ی جان و ذوقِ خلاقه است. شاید کمتر کسی میداند که قمر در سنین نوجوانی، شنونده ی دائمی و عاشق مجامعی بود که درویش خان، طاهرزاده، باقرخان و … در آن حضور داشتند.

ذوق لطیف او در دوران حساس نوجوانی در آن محیط عالی پرورده شد، محیطی که جز موسیقی اصیل و خالص چیزی دیگر نبود. به همین علت است که همه روش آوازخوانی قمر را نمونه ی روش آوازخوانی طاهرزاده میدانند و همان طور که اشاره شد، خود استاد گفته است: «وقتی صفحه ی او را شنیدم فکر کردم خودم دارم میخوانم».

قمر در آن محافل ردیف های آوازی عالی ترین استادان را بارها و بارها در کسوت زیباترین اجرا شنیده و در ضمیر حساسش از آنها تأثیر پذیرفته است. غیر از آن، در دوران آشنایی و دوستی بیست و چندساله با نی داوود، یک دوره کامل ردیف آوازی و ردیف های سازی (به صورت سرایش با آواز) را نزد او کار کرد و ضربی ها و تصنیف ها را نیز نزد استاد نی داوود آموخت.

قمر از سرچشمه ی زلال و جاودانی ردیف ـ آن هم با بهترین و صحیح ترین اجراها ـ تغذیه میکرد و به همین دلیل از خلاقیتی سالم و جوشان برخوردار بود. در این مورد قمر به راستی شاخص است و صفحاتش ثابت میکند که سال های سال زحمت کشیده است.

او به مفهوم واقعی ردیف دان بود و «ردیف دانی» تنها دانستن ملودی گوشه های معروف و یا مهجور ردیف نبوده است؛ بلکه اصل کار و جان مطلب، دانستن شیوه ی اجرا و نحوه ی بیان صحیح بوده که در طی فراگیری گوشه های مختلف ردیف انجام می شده و خوانندگان بلند مرتبتی مانند قمر و ظلی و ادیب را تربیت می کرده است.

 

ضرب شناسی قمرالملوک (در خواندن قطعات ضربی و تصنیف)

شادروان قمرالملوک وزیری در سال آخر عمر، هنگام گفت وگو با آقای ساسان سپنتا اظهار داشته بود در محافلی که هنگام نوجوانی او تشکیل می شد، حاجی خان عین الدوله، ضربگیر معروف هم حضور داشته است.

این استاد بزرگ که به طنز یا جد از طرف درویش خان، «مترونم ارکستر» لقب گرفته بود، از ممتازترین تصنیف خوانان و ضرب گیران عهد خود و از لحاظ هنری همپایه ی بزرگانی چون آقاحسین قلی، میرزا عبدالله و سماع حضور بود و همنشینی قمر با حاجی خان حتماً سهم انکار ناپذیری در گسترش ذهن خلاق موسیقایی او داشته است. ذکر این نکته ی قدیمی چندان بی مورد به نظر نمیرسد که در آن روزگاران، کار آموزش موسیقی، با ضرب و وزن و تمبک و تصنیف شروع می شد و هنرجوی موسیقی، چه نوازنده و چه خواننده، کار آموزش را با آموختن این مسائل آغاز میکرد و از همان ابتدا با ضرب و وزن که از عناصر اولیه و اصلی موسیقی هستند، پیوند تنگاتنگ می یافت.

خیلی از نوازندگان عالی مقام ابتدا پای ضرب استادشان کار و تمرین می کردند و غیر از نواختن آوازها (که در ردیف موسیقی ایران اهمیت اساسی دارد) در موزون نوازی و ضربی خوانی چیره بوده اند.

بحث درباره ی ضرب شناسی قمر و قدرت او در تصنیف خوانی را میتوان در دو شاخه دنبال کرد: دوران ضبط صفحاتش شامل دو قسمت است. نخست صفحات اولیه ی او که بیشتر با مارک «هیز مستر ويس» (H.M.V) هستند و در اوایل جوانی او پر شده اند.

دوره ی بعدی، دوره ی ضبط صفحاتی است که با مارک های پلیفون، اودئون و بدافون به وسیله ی دستگاه های برقی پر شده و لطف صدای قمر را بیشتر می نمایاند.

خواننده ی فقید، خود صفحات دوره ی دومش را بیشتر می پسندید و در شنیدن نیز معلوم می شود که پختگی صدا، جاافتادگی تحریرها، مناسب خوانی و بالاتر از همه، «حال و احساس» او در صفحات دوره ی دوم خیلی شاخص تر و بهتر است. اما در بحث ضرب شناسی و تصنیف خواني قمر، روال دیگری برقرار است.

او در صفحات دوره ی اول خود که به همراه ساز برادران نی داوود، تصانیفی از عارف و درویش و … را خوانده تا مرزهای خیلی نزدیکی، شیوه ای دقیقاً مانند قدمای موسیقی سنتی اصیل ایرانی را به کار برده است و در تصنیف خوانی همانند آنان عمل کرده است.

باید دانست که قبل از نهضت تغییر موسیقی ایران و ظهور ارکستر و گروه نوازی که روال ضربی نوازی را دگرگون کرد، این عمل با استفاده از همان ادوار ایقاعی موسیقی سنتی قدیم انجام میشد. ادواری که شامل ترکیبات پیچیده ی چندوزنی و در شکل ظاهری، بسیار ساده و روان بود؛ امــا هــم فراگرفتن و هم اجرا کردنش، استعداد و پشتکار ویژه ای می طلبید.

در اجرای واقعی موسیقی سنتی قدیم بر طبق ادوار ایقاعی، «ریتم»، «متر» و «تمپو» کاملاً در تغییر است و از همین رو، تنها در تکنوازی است که متجلی میشود. در حالی که کار ارکستر و گروه نوازی ایجاب میکند تا برای همه ی سازهای همنواز، نه تنها وزن، بلکه تمپو (سرعت)، متر (اندازه) و استاندارد (معیار) واحدی انتخاب شود. بدیهی است که هر کدام از این شیوه ها، در ارزشیابی هنری جایگاه و کاربرد خاص خود را دارند.

در تصانیف اجرا شده توسط قمر و برادران نی داوود در صفحات «هیز مستر ویس»، قمر به همان شیوه ی اصلی قدیم خوانده و با استادانی چون مرتضی نی داوود (تار) و رضا روانبخش (تمبک و تصنیف) خیلی خوب از عهده ی اجرای این شیوه ی مشکل برآمده است.

شادروان پروانه نیز در صفحه ی تصنیف بیات اصفهان (با همان مارک) این شیوه را به همراهی حبیب سماعی، نی داوود و روانبخش اجرا کرده و زیبا به دل نشسته است. سید علی اصغر کردستانی نیز تصنیف «روژی جه ژنه» (روز عید و جشن) را در صفحه ای در مایه ی شور با ساز برادران نی داوود خوانده است که اشک در چشمان درد آشنایان می نشاند.

این صفحه که اوج هنر عالی تصنیف خوانی بـزرگانی مانند استاد عبدالله خان دوامی، استاد سیدحسین طاهرزاده و استاد رضاقلی خان ظلی را به یاد می آورد، نمونه ی بسیار شیوایی از هنر متعالی سید خوشخوان کردستان در خواندن تصنیف و رعایت ضرب های مشکل و اکسان گذاری های پیچیده ی مخصوص موسیقی قدیم ایرانی است.

نکته ی مشترک (و عجیب) بین قمر و سید علی اصغر این است که هر دو تقریباً در یک دوره ی ده ساله (۱۳۰۳-۱۳۱۳) صفحات خود را پر کرده اند و این دوران دیگـر جـای تـجلـی و درخشش هنر اساتید قبل نبود و ناگزیر و از روی ضرورت، شیوه های دیگری به میدان آمده بود؛ اما این دو (و پروانه در کنار آنها) توانستند آخرین کسانی باشند کـه بـه هـمان صورت، ضربی خوانی کنند و شیوه ی قدیم را ارائه دهند. از میان این سه تن، قمر بود که تقریباً همگام با تغییرات موسیقی و زمانه (و موسیقی زمان خویش) پیش رفت و هیچ گاه از حدود اصالت و تعهدش به اصل سنت هنری موسیقی خارج نشد.

در تصنیف «موسم گل» (از صفحات دوره ی اول آن بزرگ بانو)، قمر اصل تصنیف و دو رباعی را به صورت ضربی خوانده است و ضمن رعایت شیوه ی صحیح اجرا، روح شنونده را در دریایی از احساسات مواج و پر لطافت غوطه ور میکند و پاک تر از قبل بیرونش می آورد. رسایی بیان و اوج پروازهای احساس و صداقت لحن در این صفحه بیداد میکند

در صفحات دوره ی دوم که قمر در آنها بیشتر تصانیف استادش مرتضی نی داوود را با کلام ملک الشعرای بهار و پژمان بختیاری و نظام وفا می خواند، اوزان، ساده تر شده و تأثیر پذیری خود را از جو رایج زمانه نشان داده اند.

در این صفحات، اوزان تصانیف خوانده شده توسط قمر و اجراشده توسط برادران نی داوود (گاه به همراه مرتضی محجوبی و دیگران) به سوی نظمی ثابت و اجتناب از چند وزنی های پیچیده، رو می آورند که در نهایت، بافت ریتمیک قطعات خود را ساده تر و درک آن را برای شنوندگان غیر متخصص آسان تر میکند و شاید این ساده سازی صرفاً به صورت غریزی انجام گرفته است. تصانیف «ماه من شاه من» و «آتشی در سینه دارم جاودانی» نمونه های برجسته ی این دوره هستند، خصوصاً دومی که میدان نمایش اوج توانایی های تکنیکی و قدرت انتقال سرشار از احساس قمر است.

مرتضی نی داوود (تار)، موسی نی داوود (ویولن)، حسین تهرانی (ضرب) و استاد بزرگ و خلاق پیانو مرتضی محجوبی در این صفحه هنرنمایی کرده اند و قمر با اجرای عالی و احساس زیبای خود به آن روح جاودانگی بخشیده است.

در این اثر، خواننده در روی اول صفحه، جمله ای را منطبق با وزن معمول اجرا میکند و در روی دیگر صفحه که همان ملودی تصنیف، گویا با کلامی متفاوت ارائه میشود، جمله ی سابق الذکر را نه به صورت اول، بلکه با شتابی لطیف و تعادلی ظریف به صورت سه تایی ارائه میدهد و این کار را که بی شک با روشی حساب شده و دقیق و با تمرینهای بسیار به انجام رسانیده است، با چنان حس زنده و بی ریایی انجام می دهد که حتی شنونده ی متخصص را به این تردید می اندازد که این بانوی هنرمند و بی همتا، این کار را بداهتاً و به طور طبیعی انجام داده است.

 

تلفيق شعر و موسیقی

جایگاه قمرالملوک وزیری در آواز ایران

فن تلفیق شعر با موسیقی نیز از نکاتی است که همچون ضرب شناسی و تصنیف خوانی باید مفصلاً در مورد آن صحبت شود و پرداختن به آن در این مجال نمی گنجد. برای ایــن بررسی می بایست تعداد مناسبی از آثار قمر به همراه آثار دیگران در دست باشد، به خصوص از صفحات استاد سید حسین طاهرزاده که به گفته ی خاص و عام نخستین استاد غیر مستقیم قمر بود و بیشترین تأثیر را در شیوه ی او داشته است.

اما به طور خلاصه، آنچه که از شنیدن مختصری از آثار این دو بزرگوار معلوم میشود، گویای تاثیر پذیری قمر از طاهرزاده است: تأثیر پذیری در مواردی مانند نحوه ی درآمد کردن، جابه جا کردن ابیات غزل و حذف بعضی از آن ها برای انطباق با سیر ملودیک و توالی خاص گوشه ها و تأکیدات قوی و ضعیف بر بعضی کلمات شعر. سکوت های بجا، نشاندن تحریرهای کوتاه و بلند در هر یک از اجزاء رعایت جنبه های خبری و استفهامی و اخباری و امری و… در هر یک از موارد، همگی در شیوه ی ممتاز طاهرزاده ریشه دارند و از آن جا آب می خورند.

به اختصار می توان گفت که حسن سلیقه و هنرمندی قمر در فن تلفیق تا سال های سال می تواند به عنوان الگــو مـورد استفاده قرار گیرد؛ اما این الگو برای تقلید صرف نیست، بلکه برای درک قوانین درونی و مناسب حاکم بر این شیوه است که چنین سلیقه هایی را پرورش میدهد و امثال قمر، ظلی، ادیب و تاج را شاخص میکند.

 

شعر شناسی

مبحث شعر شناسی در موسیقی را نباید با نظیر آن در مبحث ادبیات محض اشتباه کرد. اکثر برداشت های ادیبانه از ماهیت شعر در آواز ایرانی، از آن رو نزدیک به برداشت های عامیانه می ماند که میخواهد از همین زاویه به آواز ایرانی بنگرد؛ در حالی که آواز و موسیقی و صدای انسانی تربیت شده، برای موزیکال کردن شعر نیست و مقصود، ارائه ی هنری جداگانه و مستقل است که در نهایت نه شعر است و نه موسیقی.

برای بیان این قانون همین قدر کافی است بگوییم که در آواز ایرانی، شعر حتماً باید تابع موسیقی باشد و برای بیان موسیقی به خدمت گرفته شود. البته رسیدن به این مقصود به همان آسانی نیست که بیان می شود. شرایط بسیار میخواهد تا یک قطعه آواز ایرانی آن چنان که شایسته ی مقام هنریش هست، به درستی اجرا شود.

در شاخه ی شعر شناسی، باید دانست که هر شعری و هر قالب شعری برای خواندن آواز ایرانی ساخته نشده است و انتخاب شعر نیز نه تنها حسن سلیقه، بلکه اصول مشخص و قوانین خاص خودش را دارد که هر چند تا به حال مدون و مکتوب نشده، ولی همیشه در بطن هنر آواز ایرانی حضور داشته و هرکسی بخواهد هنر آواز سنتی را در محدوده ی قوانین آن اجرا کند، باید این اصول را رعایت کند، واگرنه كــارش مقبول طبع صاحب نظران نخواهد افتاد.

سلیقه ی قمر در انتخاب شعر، همانند استادش طاهر زاده، در وهله ی اول متوجه کلام شیرینِ شیخ اجل سعدی است. اگر آثار طاهرزاده، قمر و سایر خوانندگان متعلق به مکتب اصفهان را بشنویم، می بینیم که در انتخاب آن ها نیز کلام سعدی مقام اول را دارد و این انتخاب از روی نوعی عادت رایج حرفه ای نیست، بلکه ریشه های عمیق تری دارد.

در این مورد قمر مشخص تر از دیگران است و میتوان صفحه ی افشاری با ویولن مرحوم موسی نی داوود (با شعر: ناچار هر که صاحب روی نکو بود) و به خصوص صفحه ی دشتی به همراه تار استاد مرتضی نی داوود (با شعر: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا) را به عنوان انگاره های بسیار درخشان و زیبا از حسن سلیقه ی قمر در انتخاب شعر برشمرد. انطباق روح درونی شعر با حالت گوشه های خوانده شده در آواز، حذف بعضی ابیات یا جابه جایی بعضی دیگر، و بالاخره فراز و فرودهای دیگرش به حدی تأثیرگذار و منقلب کننده است که از خاطر هیچ دوستدار حقیقی آواز اصیل موسیقی ایرانی محو نخواهد شد.

 

تحريرهای قمرالملوک وزیری

استاد محمدرضا لطفی در مقاله ای تقریباً به تفصیل مسئله ی تحریر در موسیقی ایرانی را بررسی کرده است و سابقاً نیز در کتابی که شامل گزیده ای از ردیف آوازی مرحوم استاد دوامی بوده، درباره ی تحریر تحقیق کرده است. تحریر، رکن اساسی و عنصر مشخصه ی ماهیت آواز ایرانی است و طبعاً انواع هنری و غیرهنری نیز دارد.

در آواز ایرانی انواع مشخصی از تحریر شناخته شده اند که عبارتند از: بلبلی غُنّه ای، چکشی، بریده و… (علاقه مندان میتوانند به کتاب «موسیقی آوازی ایران» اثر محمدرضا لطفی مراجعه نمایند). استادان بزرگ قدیم، و در رأس آنها سید احمدخان و سید حسین طاهرزاده، می دانستند که انواع متنوع تحریر را بنا به مقتضای هر مکان، در بیان آواز یا شعر چگونه به کار ببرند و در این ترکیب و تجمع، زیبایی شناسی خاص هنرهای سنتی ایرانی نیز کاربرد داشت که البته این معیارها در عین ثابت بودن پایه هایشان، در ظرایف با یکدیگر اختلاف داشتند و این ظرایف هر کدام بنا به مختصات فرهنگی موسیقی زادگاه شان (اصفهان، شیراز، تبریز، گیلان، کردستان و …) به کار گرفته می شدند.

اختلافی که در این موارد بین آواز اقبال آذر ترک زبان و سید علی اصغر کرد زبان وجود دارد نیز از همین جا است و این اختلاف (یا بهتر است بگویم: تفاوت) در دو جهت متضاد نیست؛ بلکه هر دو کاملاً هویت یافته و هنری است، به خصوص در آواز اقبال که جلال و عظمت تفوق دارد و در آواز سید کردستانی که جمال و لطافت حاکم است.

امتیاز برجسته ی قمر بیشتر در قدرت اجرای تحریرهای مختلف است، تا تنوع تحریر و ابتکار در خلق انواع متناسب و هنری آن. تحریرهای مورد علاقه ی قمر در وهله ی اول از نوع بلبلی (با اجرای قوی و پرنفس و پی در پی و مداوم) و در وهله ی بعدی، غُنّه ای (درون بینی) است که قمر در انتخاب و ترکیب همین دو نوع نیز، حسن سلیقه به کار برده و نهایت لطافت احساس را در آنها منعکس میکند. نمونه ی عالی این قدرت اجرا را می توان در صفحات زیر شنید:

«مرا به یاری از این دل امیدواری بود» (با تار مرتضی نی داوود و شعر سعدی)، «بر ماز دل آزاری مردم ستمی نیست» (با تار امیر ارسلان درگاهی و شعر نظام وفا)، «هزار بار مرگ به از این سختی است» (با ویولن حسین یاحقی و شعر میرزاده عشقی). تحریرهای قمر چه از لحاظ انتخاب در اندازه و زمان اجرا و چه مسائل دیگر، هنوز بی نظیرند و دست یافتن به این اوج از استواری، کاری مشکل است.

 

مختصات صدای قمرالملوک

صدای قمر پدیده ای کم نظیر و شاید بی نظیر بود که دارای ابعاد متنوع و قابل توجهی است که در زمان خود پدید آمد و دیگر تکرار نشد. استاد نی داوود صدای او را با قوی ترین صدای قدیم، یعنی صدای حبیب شاطر حاجی اصفهانی که مورد تحسین کلنل وزیری نیز بود، مقایسه میکرد و صدای قمر را حتی از او برتر می شمرد و این اغراق نیست.

معاصران او بیان میکنند که صدای قمر در اوج قدرت و لطافت (دو صفتی که کم تر با یکدیگر جمع می آیند)، بی منتها، دارای درخشندگی شگفت، طنین شفاف و شدت و بُرد و حجم فوق العاده ای بود که تا سن چهل و چند سالگی او (زمان پیری و وقوع سکته و لکنت زبان و ضعف جسمی) ادامه داشت. صدای او به راحتی در هوای آزاد تا چند کیلومتر، بُرد داشت و از هارمونیک های زائد (که کیفیت احساسی تأثیر را نامطلوب میکند) عاری بود و مهم تر از همه این که «ژوست» (درست، صحیح، دقیق) و دور از صداهای «فالش» (خارج از صدای اصلی) جلوه می کرد. البته در صفحات اول قمر، چند لغزش صوتی به گوش میرسد که مربوط به دوره ی ناپختگی او و تکنیک ضبط آن دوران است که از میکس و مونتاژ بی بهره بود و همه ی ضبط به صورت «یک بار برداشت» انجام میشد. ولی در صفحات دوره ی دوم، این نقیصه اصلاً وجود ندارد.

اگر نوارهایی که با برادران معارفی (مسعود و منصور) در سال های نیمه ی اول ۱۳۳۰ پر کرد و مربوط به اوج پختگی ممتاز صدا و فن بیان اوست، در دسترس بودند، معیار مشخص تری برای بررسی در دست میداشتیم.

به طور خلاصه می توان گفت که پدیده ی صدای قمر از بعضی جهات ویژه، نه تنها بین معاصران و آیندگانش، بلکه در مقایسه با گذشتگانش نیز بی نظیر است و همین امتیاز بزرگ بود که او را در جایگاه ویژه و فاخرش نشانده است.

 

حال و احساس قمر

موسیقی، هنرِ بیانِ درستِ احساس است و ارزش هنری هر اجرای موسیقایی بسته به پی ریزی درست قالب و بیان احساس و چگونگی تجلی احساس در این قالب است. در هنر سنتی موسیقی ایرانی (یا در سنت هنری موسیقی ایرانی)، همه ی عوامل تکنیکی و اجرایی در خدمت بیان صحیح احساس قرار میگیرند که آن احساس نیز خود به نیتی پاک، روحی آزاده و اندیشه ای بلند متکی است.

سخن اول و آخر در بیان صفات و کیفیات هنر قمر ـ این ماه همیشه تابان آسمان آواز ایران ـ پاکی و رسایی احساس اوست. احساسی که نام و یاد او را نه فقط در ذهن مردم دوره ی خود، بلکه بر فراز فاخر تاریخ موسیقی ایرانی نشاند و اثر این مُهر، از مِهری است که هرگز کمرنگ نمی شود. چه دشوار میتوان تصور کرد زنی را که با چنین طبع لطیف و روح حساس و اندیشه ی بلند انسانی ـ زنی که درد یتیمی و فشار اجتماع و طعم تلخ شکست در زندگی شخصی و بیداد کارگزاران زمان خود و فقر مردم را دیده و پس از آن جاه و جمال و جلالِ دوران جوانی و مشت مشت پول و طلا نثار فقرا کردن ـ در سن پیری از فقر و بیماری و تنهایی و مصیبت به گوشه ای نشسته و حتی قادر به خواندن هم نیست. عاقبت زندگی قمر نیز مانند دیگر بدایع وجود او، منحصر به فرد و تکان دهنده بود.

 

آواز قمر و احساس آوازش همانی بود که در زندگی اش میشد دید: بی ریا، پاک، صمیمی، آزاده، راستگو، کریم و بخشنده، پاکباز و شیردل، درویش مسلک، خالی از تظاهر، عاشق عمق و روح و در حد آتشین گونه ای سرشار از شور و عشق و التهاب و بی تابی و پرپر زدن برای رسیدن به «او»، آن یگانه، آن یار عزیز، آن عزیزی که انگار سال هاست گم شده و آن حس غریبی که بغض را در گلو می ترکاند. آواز قمر، دریای مواج اشک زلال است.

قمر نشان داد که میتوان بر تیزترین و باریک ترین لبه ی اوج شور و انقلاب درون پیش رفت و تمام آن را در آوای برخاسته از حنجره منعکس کرد. رمز توفیق این «سحرِ حلال» در صداقت است. این عنصر همیشه جاویدی که «عشق» و همه ی عالم وجود و همه ی ماهیت هنر اصیل ایرانی، از آن نشأت گرفته است؛ همان عنصری که قمر را پروانه ی آتش عشـق بـه انسان و انسانیت کرد.

برای درک عمق آواز قمر باید دل را با گلاب سرشک شست، به هوای پرالتهاب و بارانی عشقش برد و شست و شویش داد، و معصومیت کودکی را به یادش آورد و بـر بـال های تحریرهای اوج خیز قمرش نشاند. حریم غبار گرفته ی دل را به نسیم معطر آوازش می سپاریم و ایمان می آوریم که تا انسانیت هست، موسیقی ایرانی و موسیقی انسانی نیز جاودانه پایدار خواهد ماند.

 

منبع: «ماه بانوی آواز ایران» نوشته ی صدیق تعریف، فصلنامه ی موسیقی ماهور ـ شماره ی ٤

 

 

رای بدهید

پرسش و پاسخ 0

بحث درباره این مقاله را شما آغاز کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات