مدیتیشن و موسیقی

مدیتیشن و موسیقی
  • تاریخ ایجاد: 07 دی 1402

مدیتیشن یا مراقبه و موسیقی

مِدیتِیشِن چیست؟

واژه ی مدیتیشن که در زبان فارسی تا کنون برابر چندان مناسبی برای آن آورده نشده، به معنای فرورفتن در اندیشه ای ژرف برای درک دانش عِلوی از طریق تمرکز دادن به قوای ذهن است. به بیان دیگر، مدیتیشن یعنی به تفکر نشستن برای دست یابی به شناخت؛ و تمرکزِ بی انقطاعِ کامل نیروی ذهن و حواس بر روی موضوع شناسایی شونده.

مدیتیشن یا مراقبه، تلاشی است برای اتصال ضمیر آگاه به «ناخودآگاه» که منبع کل دانش در نظر گرفته میشود. نخستین هدف مدیتیشن یا مراقبه، از میان برداشتن ظاهر محسوسات به عنوان مفعول حواس است.

مدیتیشن یا مراقبه، سه مرحله ی ابتدایی دارد که با پشت سر گذاشتن آنها، شخص آماده است تا وارد سامادی شود. این مراحل عبارت اند از:

الف. بازنگری محصولات ذهن

ب. کنترل فعالیت ذهن

ج . متوقف کردن محصول دهی ذهن و گفت وگوی درون

شخص با تمرین صحیح، تحت نظارت یک آموزگار واقعی، قادر است هر سه مرحله را پشت سر بگذارد. با این مقدمه بحث اصلی را آغاز میکنیم.

مدیتیشن و هنر

مدیتیشن و هنر

هنر و زیبایی دو همزاد جدایی ناپذیرند. محصولی که از درون مایه ی زیباشناسانه بهره مند نباشد، هنر نامیده نمی شود. اثری که از درون مایه ی هنری بهره مند نباشد، زیبا نخواهد بود. هنر، جوهر خرد و اندیشه ی پاک، ناب و زیبا است. «زیبایی از مقوله ی نظم است». نظم و آشوب همواره از هم گریزان اند. پراکندگی و آشوب در مقوله ی نظم جای نمی گیرند. نظم معلول حاکمیت شعور آرام است؛ آرامش، محصول بی تردید صلح؛ و صلح، اساسی ترین پیش نیاز خلق هنر و زیبایی است.

احساس نیاز به لطافت، پاسخی مناسب به یک محرک اصیل درونی است که از زیرین ترین لایه های ضمیر ناخودآگاه بر می خیزد و این سرآغاز جست و جوی فرد به دنبال اصل خود است. در این میان، سرگشتگی ذهن میان آنچه اختیار میکند و دلیل ناکافی آن (صورت مادی جهان و هستی)، ناگزیر است. تنها زمانی که ذهن به جست وجوی واقعیت اصیل سه عنصرِ «شعف»، «دانش» و «ابدیت» برای سیراب نمودن ذائقه ی روان، بر می خیزد، به راز درون (حقیقت دیگرگونه ی اشیاء و هستی) پی خواهد برد. این جا نقطه ی شروع روشن شدگی و آغاز برخاستن برای مدیتیشن یا مراقبه است و آن نیز کوششی صحیح و مؤثر برای پی بردن به زیبایی، و غایت آن نیز استقرار در جوهر زیبایی است.

در چنین محیطی میتوان به دانشِ طبیعت و طبیعتِ دانشِ همه ی هنرها و به ویژه هنر موسیقی پی برد. اکنون نواها و آواهایی شنیده میشوند که مستلزم سکوتی نیالوده (سکوت مدیتیشن یا مراقبهی) هستند. در این حالت، میتوان صدای قو را به جای شنیدن، دید و خواند و ماه را شنید و نواخت.

از این نقطه، آمیختگی مدیتیشن یا مراقبه و هنر آغاز میشود و ارتباط آن دو را در آفرینش اثر هنری معنادار میکند. صلح از درون به بیرون تجلی می یابد. مادام که در درون ما صلح نباشد، به هیچ وجه قادر به استقرار آن در بیرون از خود و ایجاد آن در دیگران نخواهیم بود.

هنر نیز همچون صلح از درون به بیرون تجلی می یابد و همه ی ویژگی های صلح در جوهر هنر متمرکز است. نقاش نخست می اندیشد و سپس آن چه را اندیشیده، از درون ذهن خود به بیرون (روی بوم) متجلی میکند. نویسنده، نخست می اندیشد و سپس آن چه را اندیشیده، از درون ذهن به بیرون (روی کاغذ) متجلی میکند. آهنگساز، نخست می اندیشد و سپس آن چه را اندیشیده، از درون ـ به صورت نت ـ به بیرون (روی خط های حامل) متجلی میکند. و همه ی اینها آنگاه ویژگی والاترین آثار هنری را خواهند داشت که مولّد آنها (ذهن) در آرامش (صلح) به سر برد.

بد نیست اشاره شود که آثار بزرگ تاریخ هنر همگی محصول مدیتیشن یا مراقبه ناخودآگاه و ناکامل خالقان آنها بر موضوع اثرهای خلق شده هستند. حال اگر آفرینندگان و سازندگان آثار به گونه ای آگاهانه و منطبق با اصول به مدیتیشن یا مراقبه می پرداختند، طبعاً نتیجه ای متعالی تر و بسیار مؤثرتر به وجود می آمد.

 

مدیتیشن یا مراقبه و موسیقی

مدیتیشن یا مراقبه و موسیقی

مغز ما تقریباً در تمام طول شبانه روز، به طور غیر قابل کنترل مشغول پرداختن به افکار مختلف و فعالیت است و حتا در خواب نیز به کار خود ادامه میدهد که حاصل آن، رؤیا است. اگر بتوان به طریقی این فعالیت بی وقفه را مهار و متوقف کرد، آنگاه در آرامش قرار خواهیم گرفت.

وقتی که طوفان تمام شود و ابرهای متراکم فکر، آسمان ذهن را ترک کنند؛ چشم دل، شفاف ترین تصویرها و هر چیز را آن طور که هست می بیند. وقتی هیاهو به پایان میرسد؛ گوشِ جان، نواهای زمزمه گونه ی طبیعت، هستی و آفرینش را تشخیص می دهد که بی شک الهام بخش دل انگیزترین قطعه های موسیقی خواهند بود.

در اینجا مدیتیشن یا مراقبه همانند یک صفحه ی پولاریزه، ورودی های صداهای مزاحم را می بندد و با هدایت کردن صداهای طبیعی و سودمند در یک مدخل قابل کنترل، قدرت تمرکز بر موضوع انتخابی را افزایش میدهد. هنرمند، سودایی زیبایی است. او در پی شناخت، درک حضور و بازنمود چهره ی حقیقیِ زیبایی و زیباییِ حقیقت است.

موسیقی دان باید بشنود. او باید چیزهایی را بشنود که هیچ کس قادر به شنیدن آنها نیست. وقتی تمام درهای حواس بسته شوند، میتوان به گفت وگوی درون خاتمه داد و سکوت، تنها بستر مناسب برای بهتر شنیدن و بادقت گوش دادن است.

در این مرحله از مدیتیشن یا مراقبه، موسیقیدان یا آهنگساز صدای ایجاد شده از حرکت بسته های انرژی را خواهد شنید و اینجا ملودی های شگفت انگیزی پرده های گوش را تحریک میکنند: ملودی هایی که یک موسیقیدان در هر فراز و فرود آنها به زیباترین نغمه ها ملهم خواهد شد و حاصل آن، در پی چنین شهود شنودی، ثبت یا نواخته میشود.

شاید شنیده باشید که موسیقی میتواند انسان را به تجربه های درونی حیرت انگیزی رهنمون شود. این موضوع درست است، اما بدیهی است که هر موسیقی ای چنین اثری در انسان ایجاد نمیکند. این ویژگی، تنها در معدودی از آثار بزرگان موسیقی جهان یا برخی از ملودی های شرقی یافت میشود. دیگر این که هر اثری ذهن و روان را به تجربه ای متفاوت با اثر دیگر می رساند. در واقع، کیفیت و مقصد سفر ذهن با شنیدن یک قطعه، به گونه ای همان کیفیت و حالتی است که سازنده ی آن در طول خلق اثر داشته است. این حالت نیز مرحله ای از مدیتیشن یا مراقبه سراینده است.

در میان موسیقی ملل دنیا، موسیقی شرقی و در میان موسیقی ملت های شرق، موسیقی هندی، شاید غنایی ترین موسیقی شناخته شده باشد. دلیل این ویژگی، در باورهای این قوم و آیینی بودن موسیقی و ابزار آن به عنوان وسیله هایی برای انجام مراسم عرفانی و مذهبی در مکان های مقدس و معبدها، نهفته است.

موسیقی هند از میان معابد و توسط روحانیان و برهمنان (Brahman یکی از کاست های جامعه ی طبقاتی هندو، کسی که متون وداها را بداند و در دانش مقدس دارای تبحّر باشد.) به میان جامعه آمده است. به بیان بهتر، موسیقی هند در ابتدا در انحصار طبقه ی برهمن بوده و تنها در معابد و هنگام مدیتیشن یا مراقبه و برخی مراسم آیینی دیگر نواخته می شده است. برهمنان در معبدها و پس از یک دوره یا یک جلسه مدیتیشن یا مراقبه عمیق، ساز را به دست میگرفته و می نواخته اند و متقابلاً بداهه نوازی های حاصل از این جریان، به وسیله ی دیگر برهمنان، برای درک همان درجه از مدیتیشن یا مراقبه یا رسیدن به مراحل مختلف آن به کار می رفته است؛ یعنی برهمنی می نواخته و برهمنی یا گروهی از برهمنان با گوش دادن و شنیدن قطعه های سروده شده به مدیتیشن یا مراقبه می نشستند و به حال یا مقام مورد نظر دست می یافتند. موسیقی هند در حقیقت موسیقی مدیتیشن یا مراقبهی است، زیرا این سرزمین نخستین خاستگاه مدیتیشن یا مراقبه است. بنابراین ـ به عنوان بررسی تأثیر مدیتیشن یا مراقبه در موسیقی ـ ماهیتاً محور اصلی بحث، متوجه موسیقی هند شده است.

در میان این قوم همچون اغلب اقوام مشرق زمین، موسیقی از تقدس و جایگاه آیینی خاصی برخوردار بوده است. به دلیل این ویژگی، امروز در غرب و سایر نقاط جهان، پزشکان و روان شناسان معاصر از کارکرد مؤثر آن، در برخی از شیوه های جدید درمان استفاده می کنند. جذابیت این موسیقی به دلیل برجای ماندن و خلق آثار و دستگاه های آن به وسیله ی برهمنان بهره مند از مدیتیشن یا مراقبه است و این کیفیت منحصر به فرد در نوع کلاسیک آن کاملاً مشهود و آزمودنی است.

هماهنگی ملودیک و کیفیت هارمونیک در یک قطعه ی موسیقی با توازن ذهنی و روانی آفریننده ی آن نسبت مستقیم دارد؛ بدین ترتیب که هر چه توازن روحی سازنده یا نوازنده در هنگام خلق یا نواختن اثر بیشتر باشد این کیفیت ها نیز از درجه ی بالاتری برخوردار خواهند بود و در این سو، یکی از تأثیرهای مهم و اصلی مدیتیشن یا مراقبه، ایجاد تعادل و توازن روحی و ذهنی در هنرجوی این روش است. مدیتیشن یا مراقبه، کیفیت تعادل و توازن ذهنی و روانی فرد را به نحو چشمگیری افزایش میدهد.

یکی از اساطیر ودایی، نارادامونی (Nārada-muni) نام دارد. در باور هندو، نارادامونی از زندگی جاودان برخوردار است و میتواند به همه جای آفرینش سفر کند. طبق افسانه های هندی او قادر است به قلمرو شخصیت متعال گولوکا ورینداوِن (قلمرو ابدی کریشنا در دنیای ماوراء) نیز وارد شود و هرگاه که اراده نماید به نزد او رود و او را ملاقات کند. او واسطه ای میان شری کریشنا و برهمنان و سایر مخلوقات به شمار می آید.

این حکیم اسطوره ای در تصاویری که بنا بر افسانه ها از او کشیده می شود، «سیتار»ی روحانی و بزرگ بر دوش دارد که هیچگاه بدون آن دیده نمی شود. حکیم «نارادا»ی افسانه ای، هنگام مدیتیشن یا مراقبه، سیتار مینوازد و با ملودی های اعجاب انگیز حتا دیوهای پلشت پلیدی و زشتی را در تمام آفرینش به وجد و رقص در می آورد.

در این داستان، جایگاه آیینی موسیقی، مقام دوم و مدیتیشن یا مراقبه، مقام اول را در طریقت رستگاری به عهده دارند و صورت نمادین داستان، زیبایی آفرینیِ مدیتیشن یا مراقبه و مدیتیشن یا مراقبه نشین را بازگو میکند که بارزترین مصداق آن، موسیقی قلمداد شده است. این مسئله، دلیلی ساده بر تأثیر مدیتیشن یا مراقبه بر نوازندگان و سرایندگان موسیقی است.

اگر مدیتیشن یا مراقبه، توانسته است چنین تأثیر شگرفی را در موسیقیِ خاستگاه تاریخی و جغرافیایی خود داشته باشد و با توجه به این موضوع که موسیقی، صرف نظر از تفاوت های ملودیکِ متأثر از فرهنگ ها و جوامع مختلف، اساسی یگانه در اصول خود دارد؛ پس قادر خواهد بود موسیقی متعلق به هر جامعه یا فرهنگ دیگر را به سوی غنی شدنِ مایه های کمال پویانه ی هنری-انسانی سوق دهد و بر قدرت تاثیر، زیبایی، دلنشینی و روح نوازی ان بیفزاید. این آزمودنی است و بس.

 

منبع: «مدیتیشن و موسیقی» نوشته ی شهاب لطیف، فصلنامۀ موسیقی ماهور _ شماره ی ٣

 

رای بدهید

پرسش و پاسخ 0

بحث درباره این مقاله را شما آغاز کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مقالات