عناصر صوت در موسیقی

  • تاریخ ایجاد: 29 مرداد 1401

زیر و بم یا ارتفاع صوت در موسیقی

ارتفاع صوت، زیر و بم بودنِ آن نسبت به دیگر اصوات است. بی تردید متوجه شده اید که اغلب مردان با صدایی بم تر از زنان و کودکان صحبت می کنند و آواز می خوانند. هنگام خواندن یک ترانه نیز واژه ها نسبت به یکدیگر با زیر و بم های متفاوتی ادا می شوند. گفتار، بدون زیر و بم خسته کننده است و بدتر آن که بدون صداهای زیر و بمِ گوناگون، موسیقی به معنایی که می شناسیم وجود نخواهد داشت.

زیر و بمِ صداها با بسامدِ (فرکانس) نوسان های آن تعیین می شود. هر چه نوسان تندتر، صدا زیرتر، و هرچه کندتر، صدا بم تر خواهد بود. بسامدِ نوسان بر حسب سیکل در ثانیه سنجیده می شود. در پیانو، بسامدِ زیرترین صدا، 4186 سیکل در ثانیه است و بم ترین صدا بسامدی حدود 27 سیکل در ثانیه دارد.

به طور عام، هر چه شیء نوسان کننده کوچک تر باشد، نوسانی تندتر خواهد داشت و صدای حاصل از آن زیرتر خواهد بود. از میان دو سیم که درازای متفاوتی دارند (و کشیدگی و قطرشان یکسان است) سیم کوتاه تر با زخمه زدن صدایی زیرتر ایجاد می کند. سیم های به نسبت کوتاه ویولون، صداهایی زیرتر از سیم های طویل کنترباس پدید می آورد.

صدایی که دارای زیر و بم یا ارتفاع معین باشد، صدای موسیقایی نامیده می شود. چنین صدایی دارای بسامد معین، برای نمونه 440 سیکل در ثانیه، است. نوسان های یک صدای موسیقایی، دقیق است و در فواصل زمانی منظم و یکسان به گوش می رسد. از سوی دیگر، سر و صداها (صدای ترمز اتومبیل یا سنج) زیر و بمِ معینی ندارند و از نوسان هاییی نامنظم پدید می آیند.

نکته: برای دیدن همه دوره های آموزشگاه موسیقی چکاد به این صفحه مراجعه کنید.

فاصله در موسیقی

دو صدای موسیقایی هنگامی متمایز به گوش می رسند که زیر و بمیِ آنها متفاوت باشد. تفاوت زیر و بمی یا ارتفاع دو صدای موسیقایی فاصله نامیده می شود. زمانی که فاصله ی میان دو صدا یک اکتاو باشد، آن دو کیفیتی بسیار مشابه خواهند داشت. در این حالت، بسامد صدای زیرتر دو برابر دیگری است؛ برای نمونه، اگر بسامد صدای بم تر 440 سیکل در ثانیه باشد، بسامد صدای دیگر 880 سیکل در ثانیه خواهد بود. به همین ترتیب، بسامد صدایی که یک اکتاو بم تر از صدای بمِ این مثال باشد، 220 سیکل در ثانیه است. هنگامی که دو صدا با فاصله ی اکتاو همزمان به صدا در آیند، چنان در هم می آمیزند که به نظر می آید در صدایی واحد ادغام می شوند.

فاصله اکتاو در موسیقی دارای اهمیت است. این فاصله، فاصله میان نخستین و آخرین صداهای تشکیل دهنده گام معروف موسیقی است. گام زیر ر ا کند و آرام(از چپ به راست) بخوانید: دو – سی –لا –سل –فا– می– ر– دو

می بینید که با رسیدن به “دو”ی بالایی –که “دو”ی پایین را مضاعف می کند- فاصله اکتاو را با هفت صدا که هر کدام زیر و بمیِ متفاوتی دارند پر کرده اید. حرکت شما به بالا، پیوسته و مانند صدای آژیر نیست؛ شما اکتاو را با تعداد معینی از صداها پر می کنید. اگر از “دو”ی بالا شروع کنید و گام را به سمت بالا ادامه دهید، هرکدام از صداهای هفت گانه، در اکتاوی بالاتر نیز مضاعف خواهند شد. این گروه هفت صدایی، اساس موسیق در تمدن غرب بوده است. صداهای هفت گانه با شستی های سفید پیانو نواخته می شوند. با گذشت زمان، پنج صدا به هفت صدای اصلی افزوده شد. این صداها، با شستی های سیاه پیانو نواخته می شوند. تمام صداهای دوازده گانه مانند هفت صدای اصلی در اکتاوهای بالاتر و پایین تر از خود “مضاعف” می شوند. هرکدام از صداها “وابستگانی نزدیک” در 1، 2، 3 یا چند اکتاو دورتر دارد. (در موسیقی غیرغربی، اکتاو ممکن است به تعداد دیگری از صداها تقسیم شود (برای نمونه، 17 یا 22 صدا).

فاصله ی میان بم ترین و زیرترین صداهایی که یک آوازخوان یا ساز می تواند اجرا کند، وسعت صوتی یا به طور ساده “وسعت صوتی” نامیده می شود. وسعت صدای کسی که تعلیم آواز ندیده است بطور معمول میان 1 یا 2 اکتاو و وسعت صوتی پیانو بیش از هفت اکتاو است. هنگامی که دو آوازخوان زن و مرد یک ملودی را با هم می خوانند، اغلب آن را به فاصله یک اکتاو از یکدیگر اجرا می کنند.

بنابراین می بینیم که آهنگساز می تواند حس و حالتی ویژه را به کمک صداهای بسیار زیر یا بسیار بم در موسیقی اش بیافریند. برای نمونه، صداهای بم می توانند حزن و اندوه یک مارش عزا را فزونی بخشند و صداهای زیر یک رقص را شادتر و سرزنده تر می کند. اوج گیریِ مداوم به سمت صداهای زیرتر، اغلب بر تنش و هیجان موسیقی می افزاید.

گرچه موسیقی متعارف و آشنا برای ما بیشتر مبتنی بر صداهایی با زیر و بمِ معین است، اما صداهایی بدون زیر و بمِ معین-مانند صدای طبل بزرگ و سنج- ایفاگر نقش مهمی در جنبه ی ریتمیک موسیقی هستند. در مناطقی از آفریقا صدای طبل ها، که فاقد زیر و بمِ معین است، اهمیت بسیار دارد و با پیشرفت های نو در موسیق الکترونیک، این صداها اندک اندک در موسیق غرب نقشی بنیادی ایفا می کنند.

برای دیدن دوره گیتار اینجا کلیک کنید.

دینامیک صوت در موسیقی

میازن شدت صدا در موسیقی، دینامیک نامیده می شود. شدت صدا بستگی کامل به دامنه نوسانی دارد که آن را پدید می آورد. هر قدر سیم گیتار شدیدتر نواخته شود(هرچه از وضع تعادلش دورتر کشیده شود) صدای پدید آمده قوی تر خواهد بود. هنگامی که سازها قوی تر یا ملایم تر نواخته شوند یا تعداد سازهای همنواز تغییر کند، تغییری دینامیکی پدید خواهد آمد؛ چنین تغییری ممکن است تدریجی یا ناگهانی صورت گیرد. افزایش تدریجی شدت صدا، به ویژه هنگامی که با افزایش ارتفاع صوت همراه باشد، اغلب هیجان آفرین است. از سوی دیگر، کاهش تدریحی شدت صدا می تواند حسی از سکون و آرامش را به شنونده انتقال می دهد.

اجراکننده ی موسیق می تواند با اجرای قوی تر یک صدا نسبت به صداهای مجاور، آن را موکد سازد. تاکیدی از این نوع را “تایید دینامیکی” یا “آکسان” می نامیم.

دگرگونی های ماهرانه و ظریف دینامیکی می تواند به اجرای موسیقی روح و حالت ببخشد. این دگرگونی ها گاه در نت نویسی قطعه معین شده اند، اما اغلب چنین نیست و اجراکننده است که با احساسات خود در موسیقی روح می دهد.

در 150 سال اخیر، پیشرفت در ساخت سازهای موسیقی سبب پهناور شدن گستره دینامیک در موسیقی غرب شده است. در واقع امروزه دستگاه های الکترونیک، دینامیک را چنان قوی ساخته اند که گاه آزاردهنده و عذاب آور است.

تعیین دینامیک نیز مانند بسیاری دیگر از عناصر موسیقی مطلق نیست. هر صدا نسبت به صداهای مجاورش دینامیکی- ملایم یا قوی – دارد. قوی ترین صدای یک ویولنِ تک در مقایسه با دینامیک یک ارکستر کامل بسیار ضعیف است، اما همین صدا می تواند در چاچوب موسیقیِ تکنوازی بسیار قوی باشد.

بیشتر بخوانید: تاثیر ردیف های آواز ایرانی بر روی حالات عاطفی و روحی انسان

رنگ صوت در موسیقی

حتی هنگامی که دو ساز مختلف، صدایی واحد را با دینامیکی یکسان بنوازند نیز صدایشان را از یکدیگر تشخیص می دهیم. کیفیتی که صدای آنها را از هم متمایز می کند، رنگ صوتی یا تمبر نامیده می شود. رنگ صوتی با واژه هایی همچون روشن، تیره، درخشان، نرم و غنی توصیف می شود.

دگرگونی رنگ صوتی نیز مانند دگرگونی دینامیک، تنوع و تضاد می آفریند. هنگامی که ملودیی با یک ساز و سپس با سازی دیگر نواخته می شود، تاثیرهای بیانی متفاوتی پدید می آورد که به سبب رنگ صوتی ویژه هرکدام از آن سازها است. از سوی دیگر، رنگ های صوتی متضاد ممکن است برای برجسته نمایی یک ملودی تازه به کار گرفته شوند.

رنگ های صوتی می توانند حس پیوستگی نیز پدید آورند، تشخیص یک ملودی که گاه در قطعه شنیده می شود هنگامی آسان تر است که هربار با همان ساز یا سازهای قبلی نواخته شود.

علاوه بر این رنگ صوتی با تغییر تعداد نسبی سازها یا خط های آوازی اجراکننده ملودی نیز دگرگون می شود.

منبع: کتاب درک و دریافت موسیقی اثر راجر کیمی ین، ترجمه حسین یاسینی

پرسش و پاسخ 1

بحث درباره این مقاله را شما آغاز کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • هما فارسی پور

    سلام
    تفاوت ولووم و فرکانس رو لطفا بفرمایید

آخرین مقالات